از آخر مجلس شهدا را چیدند

وب سایت شخصی محمدرضا عفراوی

از آخر مجلس شهدا را چیدند

وب سایت شخصی محمدرضا عفراوی

Finally, each story has been translated into English

پیوندها

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

در د دل

چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۱۸ ب.ظ | محمد رضا عفراوی | ۰ نظر

قالَ الاِمامُ الْباقِرُ(علیه السلام): عالِمٌ یُنتَفَعُ بِعِلمِهِ اَفضَلُ مِن سَبعینَ اَلفٍ عابِدٍ؛

دانشمندی که از علمش سود برند،از هفتاد هزار عابد بهتر است.(بحارالانوار،ج75)

سلام این شخصیت پدر بزرگ من که در تاریخ 1392/12/11به رحمت خدا رفت ایشون یکی از مجاهدین و طلبه های مخلص در گاه باری تعالی بودن روحش شاد (رحمه الله من قرع فاتحه مع صلوات )

نگاره: ‏انا لله و انا الیه راجعون
ارتحل الی رحمه الله السید حاج سید هاشم الغرابی 
جدی والد والدتی رحمته الله علیه
کان هذا السید رجل دین و مجاهد فی سبیل الله به امواله و شبابه و کبره و حتی شیبته 
کان من الجاهدین فی لبنان و کان فی ایران یسعی فی حل مشاکل جمیع اطیاف بلا اجر
کان جدا حنین 
و والله لم یشهد حتی احدا حتی فردا واحدا ان یراه فی حاله عصبیه و تری و تجد احدا یکن من السید جلیل غضبا الا من اراده بغیر حکم الله
و.....
و ارجو سماحه اذا کان خلل فی بیان و لغتی‏

شعر فاطمی (مارو از دعای خیرتان بی نسیب نکنید)

پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۵۱ ب.ظ | محمد رضا عفراوی | ۰ نظر



با سینه ی شکسته علی را صدا مکن

اینگونه پیش من کفنت را سوا مکن

هفتاد و پنج روز، زمن رو گرفته ای

امروز را بیا و از این کارها مکن

من رو زدم تو خنده به تابوت می کنی؟!

اینگونه با دلی که شکسته است تا مکن

پیراهن اضافه نداری عوض کنی

پس بر لباس خونی خود اعتنا مکن

از این طرف به آن طرف خانه پیش من

پیراهن حسین مرا جا به جا مکن

من بیشتر به فکر توام درد می کشی

پس زودتر برو، برو فکر مرا مکن

هر قدر هم که باز بگویم نرو بمان

بی فایده است پس برو و پا به پا مکن

اصلا بیا بدون خداحافظی برو

حتّی برای ماندن من هم دعا مکن

علی اکبر لطیفیان

کجای آقا مادرت چشم انتظار است

پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۳۸ ب.ظ | محمد رضا عفراوی | ۲ نظر

 

وقتش شده نگاه به دور و برت کنی

فکری برای اینهمه خاکسترت کنی

عُذر مرا ببخش دوایی نداشتم

تا مرهم کبودی چشم ترت کنی

امشب خودم برای تو نان می پزم ولی

با شرط اینکه نذرِ تب پیکرت کنی

مجبور نیستی که برای دلِ علی

یک گوشه ای نشینی و چادر سرت کنی

زحمت نکش خودم به حسین آب می دهم

تو بهتر است فکر برای پرت کنی

ای کاش از بقیه‌ی پیراهن حسین

معجر ببافی و به سر دخترت کنی

من ، زینب و حسن ، ... همه ناراحت توایم

وقتش شده نگاه به دور و برت کنی